- شناسه خبر: 1143
از سگهای زنده یاب تا مدیران زنده کش؛ نوشتاری از بابک مختاری دانشیار دانشگاه شهید چمران اهواز
سگ های زنده یاب نجس هستند یا مدیران ناتوانی که با بی تدبیری و کم کاری بر ابعاد بحران افزوده و افراد دیگری را هم به واسطه ناکارآمدی خویش به کام مرگ می کشانند؟ ...
شهر نوشت : زلزله قابل پیش بینی نیست اما خسارات و تلفاتش قابل کنترل اند. سگ های معمولی و سایر حیوانات به صورت غریزی می توانند وقوع زلزله را پیش بینی کنند اما انسان با غریزه اش قادر به این کار نیست؛ ولی می تواند به مدد اندیشه،دانش و تجربیات پیشین، از پیامدهای فاجعه بار زلزله بکاهد. سگ های آموزش دیده بعد از زلزله می توانند با تشخیص جای افراد زنده، باز هم از تعداد تلفات بکاهند و افراد توانمند و کارآزموده هم با مدیریت مناسب بحران، می توانند ابعاد ویرانگر فاجعه را کاهش دهند.
یادم هست بحث حرمت کار کردن با سگ های زنده یاب به خاطر نجس بودن آنها، در ابتدای زلزله بم مطرح شد اما خیلی زود به خاطر واکنش های صریح و سریع مردمی و عقلای قوم در محاق رفت. چند روز پیش گزارشی دیدم که فردی می گفت به واسطه سروصدای مداوم سگ ها ، خود و همسرش از مرگ حتمی نجات یافتند. آن خاطره زلزله بم و حکایت این مرد، مرا بر آن داشت که سوالاتی را با خودم و با شما مطرح کنم.
براستی آیا سگ هایی که از روی غریزه زلزله را تشخص می دهند و با سروصدای فراوان سعی در نجات خود و صاحب خود دارند؛ نجس هستند؟ یا مهندس ناظری که با علم به ایمن نبودن ساختمان، برگه نظارت را امضا می کند؟ یا استاد دانشگاهی که او را را آموزش داده است؟ یا پیمانکاری که مصالح بی کیفیت را در ساختمانها به کار می برد؟ یا مدیرکلی که با علم به بی صلاحیتی پیمانکار، پروژه را به او واگذار می کند؟ یا نماینده مجلس یا عضو شورای شهری که به هر قیمت می خواهد پیمانکار حامی خود را در مناقصه برنده کند؟ یا وزیر و وکیل و فرد متنفذی که اعتبارات را ناعادلانه به سوی مناطق مرفه تر و استان خود سرازیر می کند؟ کدامیک نجاست شان بیشتر است؟ سگ های زنده یاب نجس هستند یا مدیران ناتوانی که با بی تدبیری و کم کاری بر ابعاد بحران افزوده و افراد دیگری را هم به واسطه ناکارآمدی خویش به کام مرگ می کشانند؟
اگر خوب فکر کنیم هر کدام از ما شاید، حداقل کمی، نان مان آغشته به خون قربانیان این زلزله و سایر قربانیان حوادث طبیعی و غیرطبیعی باشد؛ گروهی با اعمال سوداگرانه و سودجویانه خود در این جنایات شریک، و گروهی دیگر هم با بی تفاوتی و سکوت نابجای خویش در تداوم این روند نامیمون سهیم اند. شاید وقت آن رسیده باشد که با این همه حادثه و فاجعه کم کم بیدار شویم و امر به معروف و نهی از منکر را محدود به تار موی زنان نکنیم و نجاست را منحصر به سگان ندانیم و بر سر هر صاحب منصبی که کارش را درست انجام نمی دهد فریاد بزنیم وگرنه این فساد خانمانسوز تا چند نسل بعدمان را هم خواهد سوزاند.
پی نوشت: از زلزله بم گفتم بی انصافی است از مدیریت میدانی و مجاهدت محمدعلی کریمی استاندار محجوب کرمان هنگام فاجعه بم یادی نکنم. نمی دانم چرا این مدیر متخصص و متعهد که اتفاقا اصلاح طلب و رییس ستاد آقای رییس جمهور در استان کرمان بوده؛ رییس هلال احمر یا سازمان مدیریت بحران نشده است تا از تجربیات ایشان در هنگام بلایا استفاده مفید شود.