- شناسه خبر: 3799
یاداشتی به قلم ماشاالله براتی : مسجدسلیمان زیر غبار غربت
شهرنوشت : مسجدسلیمان زیر غبار غربت ماشاالله براتی در هر رخداد تلخ طبیعی که نمونه های آن در این سالها،بسیار رخ داده است آنچه تا اندازه ای از درد جانکاه آثار آن کاسته، همدلی و همگرایی ملی، مهربانی و انساندوستی بوده است. از ...
شهرنوشت :
مسجدسلیمان زیر غبار غربت
ماشاالله براتی
در هر رخداد تلخ طبیعی که نمونه های آن در این سالها،بسیار رخ داده است آنچه تا اندازه ای از درد جانکاه آثار آن کاسته، همدلی و همگرایی ملی، مهربانی و انساندوستی بوده است. از دیگر سو بسیج امکانات دولتی برای کمک و جبران خسارات وارده بوده است. انچه در فضای مجازی و واقعی از زلزله ی مسجدسلیمان دیده و شنیده می شود نشان دهنده ی آن است که پرده از مشکلات آن شهر خاطره انگیز کنار رفته است. پیرمردی با زخمی بر سر،ناامیدانه از اینکه دست مسوول و مسوولان از آستین برون آید و کاری بکند رو به آسمان می کند و می گوید تنها امیدش به خداست چون یقین دارد که مسوولین کاری برایش نمی کنند. پیرزن دیگری با صدایی گریه آلود از بیماری و رنج جانکاه و فقر خود می گوید و اینکه در وانتی شب را به روز می رساند و فریادرسی ندارد. این ۲صحنه ی تلخ و دردناک کافی است تا متوجه باشیم افراد بسیاری،اینگونه بی پناه و ناامید مانده اند و زلزله بدانها سخت آسیب رسانده است. زلزله ی فراموشی و از یادرفتگی!
روزگاری دور،کسانی که شناسنامه هایشان صادره از این شهر بود تفاخر میکردند.شهر اولین ها،شهر خاطره های زیبا،شهری که از سراسر ایران افراد به شوق یافتن کار و زندگی رهسپار آن دیار سرافراز می شدند ….اما اینک، مسجدسلیمان خود نیز،همسان همان پیرمرد زخمی و تنها و همین پیرزن سالخورده و رنجور است که گریه کنان می نالد:”هیچ ندارد و خانه اش ورسسته”ویران شده” آری حقیقت تلخی است همانند دیالوگهای تلخ کاراکتر صفر سنگ کن در فلیم مستند و تاثیرگذار”نفت سفید” ساخته ی محمود رحمانی. این نه تنها مردم مسجدسلیمان که خود مسجدسلیمان است نالان و رنجور و رها شده!! مسجدسلیمان هم خود،مانند مادری پیر و ناتوان رها شده است. بسیاری از فرزندان برومندی که در دامان خود پرورانده،به خاطر بیکاری، فقر و امید به یافتن کار و زندگی بهتر،مجبور به کوچ و مهاجرت و حاشیه نشینی در شهرها و استانهای دیگر شده اند. مهاجرتی تلخ، که بیشتر به یک کوچ اجباری شباهت دارد. آن پیرمرد و آن مادر تنها،بیش از همه چیز،زبان حال شهر مسجدسلیمان اند و من نیز می ترسم،می ترسم که مسجدسلیمان، هفتکل،لالی و نفت سفید، آینه ی تمام نما و آینده ی کشوری باشد که مجرای ارتزاقش اقتصاد تک محصولی نفت است. در این روزها که دهها خانه آوار گردید و صدها نفر زخمی،کدامیک از مسولان ارشد دولت، زحمت سفری کوتاه به این شهر مظلوم را بر خود هموار کردند؟ آیا سزاوار نبود مدیر ستاد بحران کشور، نماینده رییس دولت، وزیر کشور و….از نزدیک رنج و مشکلات مردم را ببینند؟